پارت ۱۳ ویو گلوریا صبح از خواب با دل درد بیدار شدم دیدم هم من لختم هم کوک که بقلم این بچه دوساله خوابیده بود سفت بقلم کرده بود همین که پاشدم یه جیغ زدم کوک :چته (متوجه موقعیت شد )جونگلوریا خفه شو